التهاب در بازار ارز طی روزهای اخیر به اوج خود در مقایسه با چند ماه گذشته رسیدهاست. پرسش مشترک همه این روزها این است که علت افزایش شدید قیمت ارزها چیست؟ این روند تا کجا ادامه پیدا میکند و باید چه کرد؟
طبیعتا بازار تحلیلها و طنزهای تلخ و اظهارات سلبریتیهای کارشناس! و … هم داغ است. واقعیت اما این است که هر تحلیلی که تلاش کند شرایط امروز بازار ارز را محصول و معلول یک عامل اعم از ناکارآمدی دولت، بانکمرکزی، شکست برجام، تهدیدهای ترامپ و… بداند قطعا از دقت و عمق لازم برخوردار نیست. باید توجه داشت که مجموعهای از عوامل در بروز شرایط نامناسب فعلی در بازار ارز دخالت داشتهاست؛ یکی از مهمترین علل وضعیت تأسفآور ارز، ناهماهنگی تیم اقتصادی دولت در مورد سیاستهای ارزی است. همانگونه که در بالا اشاره شد و در سخنان دیروز سخنگوی دولت مشهود است، حداقل دو جریان متفاوت در دولت، سیاستهای گاه متناقضی را درباره ارز تدوین و پیشنهاد کردهاند و رییسجمهور هم بدون تلاشی جدی برای ایجاد وحدت رویه میان سیاستها، به طور متناوب یکی از پیشنهادها را اجرایی کردهاست؛ گاهی نرخ سود بانکی با توجیه پایین آمدن نرخ تورم به صورت دستوری به ۱۵ درصد کاهش مییابد و چند ماه بعد با آنکه بانکمرکزی بدرستی مدعی بود با کاهش نرخ سود، پولی از بانکها خارج نشده تحت فشار جریانی دیگر، اوراق سپرده با نرخ ۲۰ درصد حراج شد تا نقدینگی از جامعه جمع شود و ظاهرا مهم هم نیست که با این افزایش چه بلایی سر بانکها میآید! همزمان طرح شکست خورده پیشفروش سکه کلید میخورد تا ظاهرا توجه از بازار ارز منحرف شود ولی نتیجه آن ذوب ۶۰۰ تن از ذخائر طلای کشور است. نتیجه چنین ناهماهنگی و عدم انسجامی، شرایطی است که امروز شاهد آن هستیم.
نکته کلیدی دیگر باور نادرستی است که در جامعه ما درباره قیمت ارز و ارزش پول ملی وجود دارد؛ متأسفانه طی دو دهه اخیر شاهد هستیم که برخی متغیرهای اقتصادی که کاهش یا افزایش آنها به خودی خود نمیتواند معنای خاصی داشته باشد و نباید آنها را مثبت یا منفی تلقی کرد، معیار و ملاک ارزیابی عملکرد افراد و دولتها قرار گرفتهاست و رقبای سیاسی از این متغیرها برای تخریب یکدیگر استفاده کردهاند. نرخ سود بانکی، قیمت ارز و… از جمله این متغیرها هستند. حرف بر سر این است که نرخ سود بانکی یا نرخ ارز، قطعا مقولات مهمی هستند اما از جمله متغیرهای ارزشپذیر نیستند. افزایش ارزش پول ملی یا کاهش نرخ سود بهره بانکی زمانی ارزشمند و قابل تقدیر است که محصول و معلول سیاستها و اقدامات درست اقتصادی باشند نه اینکه کاهش نرخ سود یا حفظ ارزش پول به خودی خود هدف باشند و هزار و یک مصلحت و منفعت در اقتصاد قربانی پایین نگه داشتن آن یا بالا بردن این شود. نمونه چنین رویکرد اشتباهی را طی سه دهه گذشته در مورد ارز شاهد بودیم؛ در حالی که تورم داخلی هر سال از ارزش ریال میکاست و این کاهش باید در نرخ برابری دلار و ریال اعمال میشد، با صرف میلیاردها دلار از درآمدهای ارزشمند نفتی و تزریق بیرویه آن به بازار، نرخ دلار را برای دو دهه حدود ۱۰۰۰ تومان ثابت نگه داشتیم تا دلمان خوش باشد ارزش پول ملی کشور ثابت است! حال آنکه اگر در این بیست سال همان مقدار دلار نفتی را صرف سرمایهگذاری و… میکردیم اکنون شاید با بهرهگیری از همان زیرساختها و صنایع، وابستگی تولید داخل به نهادههای وارداتی کمتر از این بود و افزایش قیمت ارز اینچنین تولید کالای ایرانی را تحت فشار نمیگذاشت.
سخنگوی دولت دیروز ازاتخاذ تصمیماتی متفاوت و تازه برای مدیریت بازار ارز خبر دادهاست؛ تصمیماتی که به گفته او با اجرای آنها شاهد افزایش ارزش پول ملی خواهیم بود. سؤال این است که این تصمیمات قرار است با چه هزینهای اجرا شوند؟ آیا قرار است باز هم منافع و مصالح اقتصاد کشور را فدای حفظ ارزش پول ملی کنیم؟ این سخن به معنای موافقت با افزایش قیمت دلار نیست بلکه حرف بر سر این است که افزایش یا کاهش قیمت ارز به خودی خود نه ارزش است نه ضد ارزش. اگر مانند دهههای گذشته کاهش ارزش پول ملی را ضدارزشی تلقی کنیم که مایه ضعیف جلوه کردن کشور است طبیعی است که دشمنان ما از همین حربه برای ایجاد بیثباتی در اقتصاد ما بهره میبرند دقیقا مانند آنچه ترامپ با لفاظیهای خود طی چند ماهه اخیر انجام دادهاست.
اگر دولت و سایر نهادهای مسئول به جای تلاش و تبلیغ برای کاهش نرخ ارز جلوی سوءاستفاده از افزایش قیمت ارز را برای گرانفروشی بگیرند و زمینههای سرمایهگذاری در حوزههای مولد را فراهم آورند قطعا شاهد این همه نگرانی و اضطراب و.. در میان مردم برای خریدن دلار و حفظ ارزش پساندازهایشان نخواهیم بود.