ناآشنایی با شیوه و فوتوفن راهاندازی کسبوکارهای شخصی یکی از اصلیترین عواملی است که انتظار برای اشتغال را از نهاد دولت در کشورهایی مانند ایران به شدت بالابردهاست. اغلب مردم در کشور ما، اشتغالزایی را وظیفه دولت میدانند و دائم از عدم موفقیت دولتها در این مهم گلایه دارند. دولتها هم متأسفانه به علل گوناگون بر آتش این انتظار نادرست دمیدهاند؛ در برخی برههها نه تنها مردم بلکه دولتمردان هم چنین باوری داشتند و سمت و سوی سیاستها، شعارها و حتی تخصیص منابع را به جهت برآورده کردن همین مسئولیت منحرف میکردند. با گذشت زمان و بلوغ فکری و مدیریتی در لایههای مدیریتی کشور اگرچه مسئولان پی به اشتباه اسلاف خود برده بودند اما ملاحظات سیاسی و میل به حفظ مقبولیت و محبوبیت، دولتمردان را از تلاش برای تصحیح این انگاره غلط در ذهن جامعه بازمیداشت؛ مشکلی که همچنان هم باقی است و حتی دولتی مانند دولت تدبیر و امید که با شعار توجه به بخشخصوصی از فعالان این بخش دلبریها کردهبود در دام سیاستهای نادرست پولپاشی برای ایجاد اشتغال گرفتار شدهاست.
گذشته از دولتها و ساختار معیوبی که به اندک افرادی که طالب کارآفرینی و ایجاد کسبوکار شخصی هستند، اجازه راهاندازی آن را نمیدهند، ناآشنایی عمومی با شیوهها و روشهای ایجاد چنین مشاغلی هم از جمله موانع بزرگ پا نگرفتن کسبوکارهای شخصی و مستقل در کشور ما است. بیشتر کودکان ما از همان ابتدا یاد میگیرند که باید به فکر پیداکردن کاری در یک اداره، سازمان یا شرکتی باشند و اگر این محل، دولتی هم بود که نور علی نور خواهدبود.
این مشکل البته تنها مختص به ایران نیست و ظاهرا در کشورهای اروپایی هم بیمیلی به کارآفرینی، مقولهای رایج است؛ تنها یک سوم اروپاییها دوست دارند کارآفرین بشوند در حالیکه نیمی از آمریکاییها یا چینیها از کودکی این رویا را در سر میپرورانند. با وجود این شباهت اما اروپاییها به دنبال حل این مشکل رفتهاند، کاری که احتمالا ما در ایران هنوز شروع نکردهایم!
نخستین قدم برای حل مشکل، یافت علت بیمیلی به کارآفرینی در اروپا است؛ آمارها نشانمیدهد احتمال اینکه کسانی که از کودکی با کارآفرینی و فوتوفن آن آشنا میشوند در آینده کارآفرین بشوند، پنج برابر بیشتر از افراد آموزش ندیده است.
جوایز به معلمان کارآفرینی نه کارآفرینها
به هیمن خاطر در اروپا برای افزایش تمایل به کارآفرینی، برنامهها و روشهای مختلفی را درپیش گرفتهاند؛ یکی از این روشها، تعیین جایزهای به نام “جوایز ترویج کارآفرینی” در اروپا است که به برنامهها و پروژههای ابتکاری تعلق میگیرد. این برنامهها باید کارآفرینی و تأسیس شرکتهای کوچک را در سطح محلی، ملی، یا منطقهای ترویج کنند. از سال ۲۰۰۶ تا کنون ۳۴۰۰ پروژه نامزد دریافت این جایزه شدهاند و طرحهای برگزیده در مجموع از خلق هزاران شرکت تازه در اروپا پشتیبانی کردهاند.
دهکده کارآفرینی
یکی دیگر از برنامههای مشوق آموزش کارآفرینی در اروپا، ایجاد دهکدهای به نام “دهکده کارآفرینی” درشهر “تارتو” دومین شهر بزرگ استونی ” است. ایده و ضرورت ایجاد چنین دهکدهای از آنجا پا گرفت که تحقیقات نشانمیدهد احتمال اینکه کسانی که از کودکی با کارآفرینی و فوتوفن آن آشنا میشوند در آینده کارآفرین بشوند، پنج برابر بیشتر از افراد آموزش ندیدهاست.
دهکده کارآفرینی یک سال پیش ساخته شده و در حال حاضر حدود ۲۵۰۰ دانش آموز و معلم در آن مشغول هستند. در این دهکده به کودکان و نوجوانان پنج تا هجده ساله حین بازی، فوتوفن کارآفرینی را آموزش میدهند و تشویقشان میکنند در آینده برای خودشان کسبوکاری راه بیندازند.
مبتکر طرح “دهکده کارآفرینی” یا همان “بیز استریت” علت بیمیلی اروپاییها به کارآفرین شدن را این میداند که “کارآفرینی در فرهنگ اروپایی وجود ندارد و همیشه کارمند شدن راحتتر از این است که خودتان کسبوکاری راه بیندازید”. چه شباهتی! در ایران هم همین طور نیست؟!
“مهیس پارن” همچنین میگوید “اقتصاد جدید، الگوهای جدید تجاری و نوآوریهای سریع را به همراه میآورد. کار مستقل، اقتصاد مشارکتی و شغلهای متعدد طی عمر حرفهای، ویژگیهای ماندگار صحنه زندگی اقتصادی خواهدبود. هم مردم و هم شرکتها باید آماده باشند. همه چیز مدام در حال تغییر است”.
آنها تجربه عملی از کارآفرینی هم بدست میآورند؛ یاد میگیرند که پول و کالا چگونه در زندگی روزمره مبادله میشود و با مسائلی آشنا میشوند که کارآفرینان با آن روبرو هستند.
این روش برای معلمهایی هم که به همراه دانشآموزان به دهکده میآیند، جالب است؛ “ریتر تونسی”، معلم تاریخ و مدیر دبستانی در این باره میگوید “کودکان حین بازی، مهارتهای کار گروهی و مهارتهای ارتباطی را میآموزند و یاد میگیرند که پول چگونه در زندگی روزمره دستبهدست میشود. متاسفانه این چیزها را در مدارس به آنها یاد نمیدهیم”.
معلمهایی که در این برنامه شرکت میکنند مانند دانشآموزان حین بازی از اشتباهاتشان درس میگیرند. آنها سپس تجربههایشان را با دانشآموزان به اشتراک میگذارند. مثل ماریس که معلم هنر و کاردستی است. او میگوید”پس از گذراندن این دوره، ایده جدیدی به ذهنم رسیده است و میخواهم یک هفته را به کارآفرینی اختصاص بدهم و به شاگردان کلاسم هم پیشنهاد کنم به دهکده کارآفرینی سر بزنند”.